جدول جو
جدول جو

معنی تخت گشتن - جستجوی لغت در جدول جو

تخت گشتن
تخت شدن یاتخت گشتن تریاک. پر نشاه شدن تریاک
تصویری از تخت گشتن
تصویر تخت گشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پخش گشتن
تصویر پخش گشتن
پریشان دل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت نشین
تصویر تخت نشین
پادشاهی که دارای تخت و تاج باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت نشان
تصویر تخت نشان
بر تخت نشاننده پادشاه امیر نشان بخشنده تخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست گشتن
تصویر پست گشتن
پایین آمدن تنزل یافتن، خراب شدن، یکسان شدن با زمین هموار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست گشتن
تصویر پست گشتن
خوار و ذلیل شدن، با خاک یکسان شدن، منهدم گشتن، پست شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخت شدن
تصویر تخت شدن
دراز کشیدن، یا تخت شدن دماغ. چاق شدن دماغ از نشاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت شدن
تصویر تخت شدن
((~. شُ دَ))
هموار شدن، به غایت نشئه شدن
فرهنگ فارسی معین